نشست روی غزل... ماه باران... شد

حرفهایی هست برای گفتن که اگرگوشی نبود

نمیگوییم وحرفهایی هست برای نگفتن،حرفهایی که

هرگزسربه ابتذال گفتن فرود نمی آورند...

وسرمایه ماورایی هرکس،حرفهایی است که برای

نگفتن دارد،حرفهایی که پاره های بودن آدمی اند

وبیان نمیشوندمگرآنکه ...

مخاطب خویش رابیابند!!

آخرین مطالب

۱ مطلب در آذر ۱۳۹۲ ثبت شده است

نیامدی و ترک خورد سینۀ من و ... آه
چه قدر یک ‌شبه یاقوت سرخ ارزان شد!

چه قدر باغ پر از جعبه‌های میوه شد و
چه قدر جعبۀ پر، راهیِ خیابان شد!

چه قدر چشم ‌به راهت نشستم و تو چه قدر 
گذشتن از من و رفتن برایت آسان شد!

چه طور قصه‌ام این‏قدر تلخ پایان یافت؟ 
چه طور آنچه نمی‌خواستم شود، آن شد؟

انار سرخ سر شاخه خشک شد، افتاد  
و گوش باغ پر از خندۀ کلاغان شد...

پانته‏ آ صفایی بروجنی

 

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ آذر ۹۲ ، ۱۸:۵۸
مهتاب صفری