
مثل یک
صبح سرد پائیزی آسمان دلم پر از ابر است
گاه بی اختیار می
گریم خنده گاه گاهم از جبر است
با پری های دامنم
رفتند آرزوهای پرپرم بر باد
گل پژمرده ای شدم که
فقط لایق سنگ سرد یک قبر است
گله از من نکن اگر شب
ها سر کشیدم به خواب های خوشت
بهترین مردها نمی
فهمند زن عاشق چقدر کم صبر است
بین ما - دختران حوا
- عشق از ازل درد مشترک بوده است
حرف عاشق که میشود
دیگر ، نه مسلمان منم نه او گبر است
من غزل هام پخته تر
شده اند ، تا تو چشمت گرسنه تر بشود
قصه ها را مگر نمی
خوانی ؟ سرنوشت غزال ها ببر است
"مژگان عباسلو"
پ.ن: خیلی غمگینم خیـــــــــــــــــــلی حداقل خوشحالم که اینجا هستم و بدون اینکه دوست وآشنایی بخواد حرفی بزنه میتونم دلم سبک کنم.

گاه بی اختیار می گریم خنده گاه گاهم از جبر است
با پری های دامنم رفتند آرزوهای پرپرم بر باد
گل پژمرده ای شدم که فقط لایق سنگ سرد یک قبر است
گله از من نکن اگر شب ها سر کشیدم به خواب های خوشت
بهترین مردها نمی فهمند زن عاشق چقدر کم صبر است
بین ما - دختران حوا - عشق از ازل درد مشترک بوده است
حرف عاشق که میشود دیگر ، نه مسلمان منم نه او گبر است
من غزل هام پخته تر شده اند ، تا تو چشمت گرسنه تر بشود
قصه ها را مگر نمی خوانی ؟ سرنوشت غزال ها ببر است
"مژگان عباسلو"